بزرگترین مجموعه سخنان کوتاه و فلسفی با تاکید بر : FRIEDRICH VILHELM NIETZSCHE
**************************************/OMID AZIMI Private WEB Www.TOJIH.Lxb.ir

ریشارد واگنر (۱۸۱۳-۱۸۸۳) آهنگ‌ساز، ‌رهبر ارکستر، نظریه‌پرداز موسیقی و مقاله‌نویس آلمانی و کارگردان تئاتر، بهترین دوست فریدریش نیچه به شمار می رفت اما مدت این دوستی برای نیچه، مانند عمق اش نبود و بیش از ده سال دوام نیاورد!.نخستین دیدار این دو در سال 1868  در لایپزیگ،منزل براکهوس خواهر واگنر اتفاق افتاد.واگنر تأثیری ژرف بر فیلسوف جوان گذاشت.سه سال بعد نیچه نخستین اثرش به نام “زایش تراژدی” را به او تقدیم کرد.در کریسمس سال 1869  نیچه به ویلای واگنر در تریبشن رفت و همسر واگنر،کوزیما -زنی که نیچه همواره او را می ستود- را برای نخستین بار ملاقات کرد .دوستی نیچه و واگنر به سبب عقاید شوپنهاوری شان رفته رفته نزدیک تر  شد. پس از انتشار “زایش تراژدی” ، واگنر نیچه را به مراسم افتتاح تئاتر بایرویت دعوت کرد.چهار سال بعد نیچه، با چاپ“ریشارد واگنر در بایرویت” به ستایش واگنر پرداخت و چند ماه بعد واگنر او را برای تماشای اپرای “حلقه های نیبلونگ” به جشنواره ی بایرویت دعوت کرد.آغاز جدایی نیچه از واگنر درست همین جا بود.نیچه،  وضع آنجا را تاب نیاورد. برای او تجمل  و انبوه تماشاگران مرفه بورژوا ،حاکی از باززایی فرهنگ آلمان بود برای همین و بی آنکه سخنی به واگنر بگوید بایرویت را ترک کرد.چند ماه بعد واگنر در پی موفقیت اپرایش به سورنتو رفت و مشغول نوشتن اثر بعدی اش به نام“پارسیفال” شد . نیچه- که در سورنتو بود و نگارش “انسانی،بسیار انسانی”  را تازه آغاز کرده بود- به دیدارش آمد، سکوت سرد واگنر به جدایی سرعت بخشید و این دیدار را آخرین دیدار این دو ساخت. اما نقطه ی پایانی ارتباط واگنر و نیچه دو سال بعد یعنی در می 1878 اتفاق افتاد: نیچه یک نسخه از جدیدترین اثرش-انسانی، بسیار انسانی- را برای واگنر می فرستد و واگنر هم جدیدترین اثرش-پارسیفال- را برای او می فرستد با این یادداشت  اهدایی: «تقدیم به دوست عزیزم فریدریش نیچه، با تقدیم بهترین آرزوها از صمیم قلب، ریچاردواگنر، مشاور امور دینی».جمله ی آخر برای نیچه باور نکردنی بود در نظر نیچه، واگنر پارسا شده بود.اپرای اهدایی واگنر -پارسیفال-  نیز، در ستایش مسیحیت، شفقت، عشق عارفانه و دنیای نجات یافته به وسیله ی یک دیوانه ی محض،دیوانه به صورت مسیح بود.نیچه نتوانست تحمل کند که واگنر به مسیحیت ارزش اخلاقی و زیبایی بدهد و نقایص فلسفی آن را درنظر نیاورد. بنابر این نیچه بی آن که سخنی بگوید از واگنر دور شد و پس از آن دیگر با وی سخن نگفت و بعد ها دو رساله علیه او نوشت:”قضیه ی واگنر” و “نیچه علیه واگنر”.اما هرگز از معاشرت با  واگنر ابراز تأسف نکرد و همواره او را در نبوغ، نادره ی زمانه می دانست.نیچه با گفته های مستقیم و غیرمستقیم درباره ی واگنر،  هیچگاه خاطره ی«این دوستی آسمانی» را فراموش نکرد.حتی در یکی از لحظات روشن جنون پایان عمر خویش، هنگامی که تصویری از واگنر دید،به نرمی گفت:« من او را زیاد دوست می دارم».





BY امید عظیمی_OMID AZIMI
LAST POSTs

صفحه قبل 1 صفحه بعد

OMID ARCHIVE
OMID DAILY LINKs
www.TOJIH.Lxb.ir