بزرگترین مجموعه سخنان کوتاه و فلسفی با تاکید بر : FRIEDRICH VILHELM NIETZSCHE
**************************************/OMID AZIMI Private WEB Www.TOJIH.Lxb.ir

نیچه پس از دوره های سخت بیماری در نیس فرانسه و جنوآی ایتالیا،در آوریل 1888 به شهر تورین ایتالیا میره و  بهار رو اونجا می مونه.تابستون رو تو سیلس-ماریا تو منطقه ی خوش آب و هوای اُبرانگادین سوئیس میگذرونه و با سرعتی شگرف،سه کتاب قضیه ی واگنر،غروب بتها و دجّال رو می نویسه که همگی پس از دیوانگیش منتشر میشن. نیچه در سپتامبر دوباره به تورین برمیگرده و در اکتبر،در 44سالگی تولدش،کتابی درباره خودش با نام اینک آن انسان رو می نویسه.همین موقع ست که نخستین نشانه های جنون نیچه آشکار میشه.نیچه در نامه ای مفصل که 18 اکتبر به دوستش فرانس اُوربک می نویسه خودشو حق شناس ترین آدم روی زمین و سرشار از حال و هوای پاییزی میدونه که برای "برداشت خرمن بزرگ" آماده ست.چند ماه بعد،درست در روز عید کریسمس 1889 نامه هایی با امضاء دیونیزوس و مصلوب برای دوستاش میفرسته.اما حادثه، روز سوم (ژانویه) اتفاق می افته.در میدان کارلو آلبرتو ی شهر تورین ،کالسکه چی داره اسبشو بدجوری شلاق میزنه،نیچه با دیدن این صحنه منقلب میشه،به طرف اسب میره و اونو نوازش می کنه اما یهو از هوش میره و نقش بر زمین میشه.دکتری اونو معاینه میکنه و براش یه سری داروهای ضدّتشنج تجویز می کنه.طی روزای چهارم و پنجم و ششم نامه های عجیب دیگه ای، باز با امضاء مصلوب و دیونیزوس برای دوستاش می فرسته.پرفسور ژاکوب بورکهارت،مورخ و استاد تاریخ دانشگاه بازل وقتی نامه ی نیچه(1) رو دریافت میکنه نگران میشه و میره پیش فرانس اوربک.روز بعد نامه ای(2) به دست اوربک میرسه که خبر از حال آشفته ی نیچه میده.فرانس،استاد الهیات دانشگاه بازل و رفیق شفیق نیچه،پس از مشورت با ژاکوب و روانپزشکی آشنا به نام پرفسور ویل،بی معطّلی به تورین میره.وقتی به تورین میرسه و وضع رقّت بار نیچه رو می بینه که گاهی میرقصه،گاهی گریه میکنه،پیانو میزنه یا در گوشه ای کز میکنه، آشفته و نگران میشه و همراه دکتری جوان،اونو با خودش به بازل برمیگردونه و به اتفاق مادر نیچه،اونو در تیمارستان یه نا بستری میکنه.از این به بعد،نیچه،دیگه کتابی نمی نویسه و تا یازده سال کودکانه و خاموش زندگی میکنه و تنها یادداشتهایی از خودش به جا میذاره که سرشار از جملات کوتاه و مبهمه!

 1

به جناب ژاکوب بورکهارت سرور من

اين که  دنيايي را آفريده ام،شوخي کوچکي بيش نبود.حالا شما،يعني تو،سروربزرگ و معظم ما هستي،چون من همراه آرين،تنها مقياس و ترازوي طلايي هر چيز خواهم بود و در هر کفه چيزهايي داريم که فراتر از ماست...

امضاء : ديونيزوس

 2

براي دوستم اوربک و همسرش

با اينکه مي دانم اعتقاد زيادي به توانايي هاي من در تسويه حساب کردن نداريد،با اين حال اميدوارم بتوانم ثابت کنم که من کسي هستم که قرض هايم را پس مي دهم،مثل قرض هايي که به شما دارم...همين حالا تمام سام ستيزها را تيرباران کردم...

امضاء : ديونيزوس





BY امید عظیمی_OMID AZIMI
LAST POSTs

صفحه قبل 1 صفحه بعد

OMID ARCHIVE
OMID DAILY LINKs
www.TOJIH.Lxb.ir